سند تحول بینادین آموزش و پرورش با الهام گیری از اسناد بالادستی و بهرهگیری از ارزشهای بنیادین آنها و توجه به اهداف راهبردی نظام جمهوری اسلامی ایران، چشمانداز و اهداف راهبردی نظام جمهوری اسلامی ایران، چشمانداز و اهداف تعلیم و تربیت در افق 1404هجری شمسی را تبیین کرده است. یکی از ابعاد مورد توجه در سند، رسانه است. به همین منظور به روش اسنادی ضمن جمعآوری گزارههای مرتبط با رسانه و مقوله بندی آن، با تئوریهای عرصه ارتباطات به توصیف، تفسیر و نقد سند پرداخته شده است.
در مبانی نظری تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران، رسانه در کنار نظام اموزش و پرورش، خانواد و نهادهای غیردولتی به عنوان چهار رکن محسوب میشود. قابلیتها و ظرفیتهای رسانهها به گونهای است که فرصتها و تهدیداتی را در جریان تربیت فراهم میسازد اما مواجهه فعال و مثبتاندیشانه و هوشمندانه با این رسانهها و تأکید بر آمادهسازی متربیان جهت مواجهه خردورزانه با انواع رسانهها، دانشآموزان را برای حضور ارزشمدار و عقلانی در عصر رسانه و بهرهگیری از ظرفیتهای رسانه و مصونسازی نسبت به تهدیدات انواع روزافزون رسانه (به جای برخورد محدود کننده و تکفیری) آماده سازد. مواجهه خرد ورزانه و مصون سازی دانش آموزان به آموزشهایی نیاز دارد که به آن سواد رسانهای میگویند. سواد رسانهای بهصورت خودبهخودی در افراد بهوجود نمیآید و با سیستم آموزشی منسجم امکانپذیر است. به این ترتیب لزوم توجه دستاندرکاران نظام برنامه درسی را به سواد رسانهای متوجه میکند.
کلیده واژهها: رسانه، سند تحول بنیادین، مبانی نظری تحول بنیادین
مقدمه:
در هر جامعهای، نهاد آموزش و پرورش بیش از هر نهاد رسمی دیگر نیازمند توجه و تحول بوده و هست؛ چرا که آینده هر کشور در گرو فعالیتهای این نهاد بر آیندهسازان آن است. آموزش و پرورش توانمند، جامعه را توانا میسازد و ناتوانی آن، توانمندی را از جامعه میستاند.
با توجه به تغییرات دنیای امروز و سرعت بسیار بالای آن، نهاد آموزش و پرورش نیازمند تحول و توجهی دوصدچندان است تا بتوان کشور را به بایستهها و شایستههایی که جامعه و جهان نوین اقتضا میکند، نزدیک ساخت. این مهم در "سند تحول بنیادین آموزش و پرورش" تحت مأموریتهای این سازمان، "بهسازی و تحول در نظام برنامهریزی آموزشی و درسی و زیرساختهای کالبدی " مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله ضمن معرفی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و جایگاه این سند به عنوان سند بالادستی به جایگاه رسانه به عنوان رکن تربیتی در سند تحول میپردازد.
اگر چه سند تحول از سال 1391 به اجرا درآمده است ولی به موازات اجرای سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش نقشه راه اجرای این سند نیز در وزارت آموزش و پرورش در حال تهیه است. فانی وزیر آموزش و پرورش گفت:" در واقع سند تحول نظام آموزشی مبنای برنامه ششم توسعه آموزش و پرورش خواهد بود که از سال 95 در کشور آغاز خواهد شد و اگر بتوانیم در برنامه ششم توسعه زمینه های اجرای سند تحول را در قالب نقشه راه انجام دهیم کار بسیار پسندیدهای است. و هم اکنون از 131 راهکار سند راهبردی تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال جاری (1393) به 40 راهکار این سند در قالب 99 برنامه ورود کردهایم" (سایت ایلنا، 25/10/93).
نظر به اینکه سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی[1] در آموزش و پرورش در حال اجراست و استقرار نظام 3-3-3-3 و بازنگری کتب درسی در حال انجام است. شرایط مهم و حساسی که نیازمند شناخت، دقت، جدیت برای اجرا سند وجود دارد. لذا تبیین دقیق و اولویت بندی مناسب آن و تدوین برنامه های مناسب ، معنای تازهای خواهد گرفت. یکی از این اولویتهای آموزش سواد رسانهای است که نباید در تولید برنامههای درسی جدید مغفول واقع شود.
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش
عرصه تعلیم و تربیت از مهمترین زیر ساختهای تعالی همه جانبه کشور و ابزار جدی برای ارتقای سرمایه انسانی است تعلیم و تربیتی که تحقق بخش حیات طیبه، جامعه عدل جهانی و تمدن اسلامی ایرانی باشد. تحقق این هدف نیازمند ترسیم نقشه راهی است که درنحوه طی مسیر، منابع و امکانات لازم، تقسیم کار در سطح ملی و الزامات در این مسیر به صورت شفاف و دقیق مشخص شده باشد.
در تهیه سند تحول بینادین آموزش و پرورش[2] کوشش شده تا با الهام گیری از اسناد بالادستی و بهرهگیری از ارزشهای بنیادین آنها و توجه به اهداف راهبردی نظام جمهوری اسلامی ایران، چشمانداز و اهداف راهبردی نظام جمهوری اسلامی ایران، چشمانداز و اهداف تعلیم و تربیت در افق 1404هجری شمسی تبیین شود.
سند تحول شامل هشت فصل به شرح زیر است:
فصل اول: کلیات که به تعریف اصطلاحات به کار رفته در سند پرداخته است.
فصل دوم: بیانیه ارزشها که به بایدها و نبایدهای اساسی در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی که همه سیاستگذاران و کارگزاان نظام ملتزم و پای بند به آنها باشند.
فصل سوم: بیانیه مأموریت نهاد که زمینه دستیابی دانش اموزان در سنین لازم التعلیم طی 12 پایه تحصیلی (چهار دوره سه ساله) به مراتبی از حیات طیبه در ابعاد فردی، خانوادگی، اجتماعی و جهانی را به صورت نظام مند، همگانی، عادلانه و الزامی در ساختاری کارآمد و اثربخش فراهم سازد.
فصل چهارم: چشم انداز که به توصیف مدارس در سال 1404 با 15 ویژگی می پردازد
فصل پنجم: 8 هدف کلان در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی را بیان می کند.
فصل ششم: 15راهبرد کلان برای رسیدن به 8 هدف کلان برمیشمارد.
فصل هفتم: هدفهای عملیاتی و راهکارها که برای دستیابی به هدفهای کلان نوشته شده است که لازم است به هنگام عملیاتی کردن احکام سند در تدوین برنامههای میان مدت و کوتاه مدت، پیوستگیها هدفهای عملیاتی و کلان مورد توجه قرار گیرد.
فصل هشتم: چارچوب نهادی و نظام اجرایی تحول بنیادین آموزش و پرورش
در مجموع سند تحول بنیادین ضمن تعیین اهداف کلان، راهبردهای کلان در فصل هفتم، راهکارهای عمدهای برای رسیدن به اهداف کلان بیان نموده است.
نظام تحول بنیادین در آموزش و پرورش شش زیرنظام (رهبری و مدیریت، برنامه درسی و آموزشی، تامین فضا، تجهیزات و فناوری، تامین و ارتقای منابع انسانی، تامین مالی و تخصیص منابع و پژوهش و ارزشیابی) را دربردارد. هر یک از زیرنظامها ناظر بر بخشهای مختلفی از حوزههای اجرایی آموزش و پرورش است. از زیر نظام ها، فقط یک مورد آن هم «برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران» که زیر نظام برنامه درسی و آموزشی در تاریخ 28اسفند ماه 92 تصویب و ابلاغ شده است. موضوع مقاله، آموزش سواد رسانه ای دقیقاً نیز در همین زیر نظام مفهوم می یابد.
سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وظیفه تحقق تقریباً همه مولفههای زیرنظام برنامه درسی و آموزشی را برعهده دارد. این سازمان از بدو آغاز اجرایی شدن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بهطور جد فعالیتهای مرتبط را آغاز کرده است. تالیف کتاب جدیدالتالیف در پایه اول، دوم، سوم ، چهارم، پنجم و ششم ابتدایی، هفتم، هشتم و نهم (سه سال اول متوسطه) تا کنون با رویکرد بسته آموزشی شاهد این امر مهم است.
مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران
برای تهیه سند تحول بنیادین مباحث نظری گستردهای توسط محققان و کارشناسان آموزش و پرورش و با مشارکت صاحبنظران حوزوی و دانشگاهی انجام یافته است متن مدون "مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران[3]" به منزله چارچوب نظری استواری برای نقد، اصلاح و تحول اساسی نظام فعلی تربیت رسمی وعمومی کشور مورد استفاده قرار می گیرد.
در دیباچه مبانی نظری تحول بنیادین به نگارش دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به ضرورت تهیه و مطالعه مبانی نظری اینگونه آمده است"نظام آموزش و پرورش کشور به رغم فعالیتهای اصلاحی و تلاشی که برای بهبود اجزا وعناصر آن در طول سه دهه بعد از انقلاب اسلامی در آن صورت گرفته است به دلیل عدم ابتناء بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی نتوانسته است کارکرد مورد انتظار را داشته باشد، بگونهای که بتواند تربیت یافتگانی در تراز جمهوری اسلامی پرورش دهد که از شایستگیها و توانمندیهای اعتقادی، عاطفی و رفتاری و هماهنگ با نیازهای جامعه برخوردار باشند. " از طرفی دیگر " لزوم هماهنگی با حرکت شتابان و تحولات سریع اجتماعی و بهره گیری از تجارب موفق آموزشی و تربیتی عصر حاضر تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت کشور را بیش ا ز پیش نمایان مینماید". به عبارتی 2 انگیزه مهم برای نگارش مبانی نظری بوده است اول، توجه به فلسفه تعلیم وتربیت اسلامی و دوم، لزوم به روز رسانی نظام تعلیم وتربیت کشور به دلیل تغییر و تحولات سریع اجتماعی
مبانی نظری تحول بنیادین شامل سه بخش زیر است:
- فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران
- فلسفه تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران
- رهنامه نظام تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران
نگارش مبانی نظری تحول بنیادین توسط پژوهشگران، کارشناسان در آموزش و پرورش، دانشگاهها، علما و فضلای حوزوی صورت یافته است و در شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع سیاستگذاری در حوزه آموزش عمومی و متوسطه به بررسی، تأیید و آن پرداخت.و از مبانی نظری تحول بنیادین، سند تحول بنیادین تدوین شده است.
ضرورت آموزش سواد رسانهای
جامعه امروز مملو از پیامهای رسانهای است. افراد در هیچ لحظه و مکانی از انواع پیامهای رسانهای در امان نیستند. در"دهکده جهانی" امروز، هر فرد بهراحتی میتواند با تلفن همراه یا رایانه شخصی خود در زمانی کمتر از چند ثانیه، به اطلاعات روزآمد و جهانی در زمینههای گوناگون دانش بشری دست یابد. البته باید توجه داشت که امروزه مسئله اصلی، دسترسی به اطلاعات نیست؛ پردازش و درک تمامی پیامهای رسانهای روزانه (اعم از برنامههای رادیو، تلویزیون، صفحات روزنامه، نامههای الکترونیکی، پیامکهای تلفن همراه، بیلبوردهای تبلیغاتی خیابانها، آگهیهای مترو و...) و میزان زمانی کافی برای آن، انتخاب محتوای رسانهای متناسب با ارزشهای فرهنگی، سن و ویژگیهای شناختی خصوصاً برای کودکان و ... همه و همه از پیچیدگیهای دنیای رسانهای امروز است. بمباران اطلاعاتی و هجوم سیلآسای پیامهای رسانهای خطری است که متاسفانه در جامعه ما بهطور جدی و عملیاتی به آن پرداخته نمیشود.
کودک و رسانه به دلایل فراوان، ارتباطی دوسویه، مستمر و مؤثر دارند؛ به این معنی که هم کودکان از جدیترین علاقهمندان و متقاضیان رسانههای نوین، خصوصاً تلویزیون (شرام و دیگران، 1377) هستند و هم رسانهها تمایل شدید به سرمایهگذاری برای تولید برنامههای کودک و نوجوان و جذب نسلهای جدید دارند. به گونهای که مطالعات نشان میدهند، کودکان و نوجوانان یکی از اهداف عمده برای مسئولان زمانبندی پخش برنامههای تلویزیونی هستند و تقریباً در تمام نقاط جهان صرف هزینه و ساعات پخش برای کودکان در حال افزایش است (یونسکو، 1380، ص 362). اولاً کودکان مشتری پر و پا قرص رسانهها هستند؛ چون انسانها در سنین پایین از فراغت کاملی برخوردارند و مشتاقانه به دنبال وسیلهای برای برقراری ارتباط، فراگیری و پر کردن اوقات خود هستند. کودکی که به دلیل زندگی در آپارتمانها و کم شدن جمعیت خانوادهها، از ارتباط با همسالان خود نیز محروم است، فرصت بسیار زیادی در اختیار دارد که از هر شیوهای برای گذراندن آن استفاده کند. از سوی دیگر رسانهها علاوه بر این که همیشه و همه جا به راحتی در دسترس هستند، با بهرهگیری از ظرفیت و تواناییهای خاص هنری میتوانند به این نیاز پاسخ دهند و میدهند. امروزه، به جز کتابها و نشریات خاص کودک، نوارهای ویدیویی و رایانهای و سایر گونههای وسایل ارتباطی، تلویزیونها با شبکههای متعدد و معمولاً شبانهروزی فعال هستند و تلاش میکنند تا هر یک بر پایه اهداف و مبانی فکری خود تولیداتی برای جذب کودکان و نوجوانان داشته باشند. مقتضیات زندگی ماشینی جدید هم زمینه را برای برقراری پیوند مستحکمتر کودک با رسانه آمادهتر ساخته است. ثانیاً رسانهها نیز جداً به دنبال یافتن مخاطب در سنین پایینتر هستند؛ زیرا کودکان و نوجوانان فرصت و علاقه بیشتری برای استفاده از تولیدات رسانهای در اختیار دارند و نیز میزان تأثیرپذیری آنان از رسانهها به مراتب شدیدتر و ماندگارتر است. ارتباط با کودکان و نوجوانان برای قدرتهای مسلط بر جهان و رسانهها که در پی شکل دادن فرهنگی نو و تحویل فکری نسلهای آینده هستند، معبری مطمئن و کوتاه برای تضمین اهداف و منافع آتی به شمار میرود (اسماعیلی،1389: 119).
آموزش سواد رسانهای در بسیاری کشورهای پیشگام چون انگلستان، استرالیا، کانادا، آفریقای جنوبی، امریکا و ژاپن در حال توسعهی روزافزون است و بسیاری از کشور مانند هلند، ایتالیا، یونان، اتریش، سویس، هند، روسیه و ... چند سالی است این مهم را در برنامهی آموزش و پرورشی خود قرار دادهاند. بسیاری از سازمانها و موسسات ملی و بینالمللی چون «یونسکو»، «اتحادیهی اروپا» نیز تمرکز زیادی بر سواد رسانهای و ایجاد روندی فزاینده در آموزش این مهم به مردم و خصوصا کودکان سراسر جهان داشتهاند.
در سال 1982 سازمان یونسکو بیانهای در مورد آموزش سواد رسانهای آماده کرد. این بیانیه که توسط 19 کشور به امضا رسید، نتیجه اجلاس بینالمللی یونسکو در مورد آموزش سواد رسانهای بود که در حال حاضر به عنوان «بیانیه گرانولد» شناخته میشود. در این بیانیه گفته میشود رسانهها یکی از نیروهای قابل توجه و قدرتمند در جامعه هستند و این نیازمند آموزش سواد رسانهای در اشکال منسجم و سیستماتیک در بین شهروندان است. سازمان یونسکو در سال 2002 برای توسعه یک استراتژی جهانی در جهت تشویق آموزش سواد رسانه فردی به نام «دیوید باکینگهام[4]» را به کار گماشت. در اقدام بعدی یک کنفرانس آموزش رسانهای برای جوانان در «سویل[5]» برگزار کرد که برخی پیشنهادهای این کنفرانس آموزش الگویی جهت خط مشیهای پژوهشی، تعلیم معلمان، همکاری رسانهها با مدارس و تقویت و ترویج فضای عمومی را مشخص میکرد.
بسیاری انگلیس را مهد سواد رسانهای میدانند. برای اولینبار در سال 1929 گروه آموزشی لندن از معلمان خواست تا مهارتهای خاص تحلیل و ارزشگذاری فیلم را به دانشآموزان بیاموزند. «اف.آر. لوئیس»[6] در سال 1933 کتابی با عنوان «فرهنگ و محیط: آموزش آگاهی انتقادی»[7] در این رابطه منتشر ساخت که «دیوید باکینگهام» از پیشگامان عرصه سواد رسانهای درباره آن چنین نوشتهاست: این کتاب «اولین مجموعه از پیشنهادات نظاممند برای تدریس رسانههای جمعی در مدارس است، هرچند ماموریت اصلی آن چیزی کمتر از ارتقای فرهنگ نیست؛ یعنی آموزش به دانشآموزان برای تجهیز خود در برابر تأثیرات مخرب رسانههای جمعی.» (باکینگهام، 1998 : 33)
این کشور، پایگاه یکی از قویترین جنبشهای آموزش رسانهای ملی در سطح جهان است. «شبکه آگاهی رسانهای»[8] به عنوان یکی از سازمانهای برجسته که به سواد رسانهای اختصاص یافته است، توسط معلمان حوزه رسانه در کانادا شروع به فعالیت کرده و همچنان یکی از کاملترین منابع سواد رسانهای باقی مانده است. آموزش رسانهای در کانادا به مانند بریتانیا، از فعالیتهای اولیه در آموزش فیلم نشئت میگیرد.
اداره آموزش کاناد،ا برنامههای آموزش رسانهای را در سطوح 12-7 سال و تقریباً به مدت دو دهه وضع کرد(آرک[9]،2005 :3). «وزارت آموزش انتاریو»[10] سواد رسانهای را در سال 1987 بخشی اجباری در برنامه تحصیلیاش قرار داد(کبی[11]، 1998: 60). برطبق «مرکز سیاستگذاری آزادی بیان»[12]؛ مطالعات رسانه، در کنار خواندن، نوشتن و آموختن زبان، یکی از چهار رشته اجباری در برنامههای درسی انتاریو برای سطوح 9-12 سال است. بهطور مشابه، مهارتهای ارتباطی رسانهای، بخشی از برنامههای مورد نیاز زبان انگلیسی در تمامی سطوح 1-8 میباشد. دستورالعملهای ایالتی شامل الزامات جزئی در تجزیه و تحلیل رسانهها و پروژههای تولیدمحور است (هنس و کو[13]، 2003 :37).
- سواد رسانهای در استرالیا
آموزش رسانهای در مدارس استرالیا، از دهه 1970 و بر اساس دیدگاهی ترکیبی در قبال فعالیتهای تحصیلی 12 سالهی دوران قبل از دانشگاه مطرح شد. از میانه دهه 1990 به بعد، استرالیا آموزش سواد رسانهای را از مهدکودک تا سال دوازدهم تحصیل اجباری کرده است. این برنامه تحصیلی بر جنبههای زیباییشناختی و زبانشناختی تأکید و رویکردی آزاد نسبت به هنرهای عامهپسند اختیار میکند(هابز[14]، 1998: 13). بسیاری از نظریات و فعالیتهای آموزش رسانهای فعلی در ایالات متحده، از نظام آموزشی استرالیا اقتباس شده است. «معلمان استرالیایی در حوزه رسانه»[15] بهطور چشمگیری در ادغام معیارهای آموزش رسانهای در مدارس، همکاری داشتهاند؛ استرالیا یکی از معدود کشورهایی میباشد که زمینهی آموزش و تربیت معلمان در حوزهی آموزش رسانهای را نیز فراهم آورده است(پاتر، 1391: 603).
باتوجه به اهمیت آموزش سواد رسانهای، شرکتکنندگان «کنفرانس بینالمللی آموزش برای رسانه و عصر دیجیتال»[16]، توصیه میکنند که «آموزش رسانهای در هر جای ممکن، بهطور غیررسمی و دائمی در برنامه درسی و آموزش ملی و در مرتبه سوم، قرار گیرد» (آموزش برای رسانه و عصر دیجیتال، 1994: 274). شایان ذکر است که سواد رسانهای بهصورت خودبهخودی در افراد بهوجود نمیآید و با سیستم آموزشی منسجم امکانپذیر است. همچنین، بهترین زمان برای پایهگذاری این آموزش، دوران پیش از دانشگاه و خصوصاً دبستان است چراکه هنوز ذهن کودک کاملا بر اساس قراردادهای اجتماعی بسته نشده است و نیز اینکه کودکان و نوجوانان بزرگترین مخاطبان خاص رسانهای هستند.
آنچه حائز اهمیت است آنکه آموزش سواد رسانهای نباید با آموزش و فراگیری از طریق رسانهها یا با رسانهها بهمثابه وسایل کمک آموزشی خلط شود، مثلاً استفاده از تلویزیون یا رایانه بهعنوان ابزاری جهت آموزش علوم یا تاریخ. تکیه بر این مسئله بهویژه در رابطه با علاقه و اشتیاق فراوان امروزین به بهرهگیری از فنآوریهای نوین در آموزش، مهم جلوه میکند؛ آنجا که رسانهها اغلب بهمثابه ابزاری خنثی در رسانش اطلاعات دیده میشوند (باکینگهام 1389، 31 و 32).
روش تحقیق:
روش تحقیق از نوع توصیفی و اسنادی است. دو سند بالادستی مورد بررسی قرار گرفته است یکی "مبانی نظری تحول بنیادین"و دیگری "سند تحول بنیادین اموزش و پرورش" است. در این دو سند هر متنی که به طور مستقیم به رسانه اشاره شده است جمع آوری شده است البته از واژههای دیگری جون تکنولوژی نوین ارتباطی، رادیو، تلویزیون و رسانه برای جستجو مطالب نیز استفاده شده است. پس از جمعآوری مطالب، به دستهبندی و مقولهبندی آنها پرداخته تا نگاه کلی این اسناد به موضوع رسانه مشخص شود.
رسانه به عنوان رکن اساسی تربیت رسمی وعمومی
در مبانی نظرتحول بنیادین تربیت رسمی و عمومی[17] در جامعه اسلامی ایران را اینگونه تعریف کرده است «بخشی از جریان تربیت که به شکل سازماندهی شده، قانونی، عادلانه، همگانی و الزامی در مدرسه با محوریت دولت اسلامی و مشارکت فعال دیگر ارکان تربیت- خانواده، رسانه و سازمانها و نهادهای غیردولتی- صورت میپذیرد و با تأکید بر وجوه مشترک (انسانی، اسلامی، ایرانی)- همراه با توجه به وجوه اختصاصی هویت متربیان (به ویژه هویت جنسیتی)- در پی آن است تا آنان، مرتبهای از آمادگی را برای تحقق حیات طیبه در ابعاد گوناگون فردی، خانوادگی و اجتماعی بهدست آورند که تحصیل آن مرتبه، برای عموم افراد جامعه لازم یا شایسته باشد»(مبانی نظری، 236).
همانگونه از تعریف تربیت رسمی و عمومی بر میآید رسانه یکی از ارکان تربیت شمرده می شود که با مشارکت سه رکن دیگر تربیت یعنی تربیت رسمی و عمومی، خانواده و سازمانها و نهادهای غیر دولتی صورت میگیرد. «اطلاق عنوان رکن فرایند تربیت به رسانه با توجه به گستردگی نقش و میزان تأثیری (مثبت یا منفی) است که انواع رسانه میتوانند بر کارکرد تربیت داشته باشند (مبانی نظری: 181) ».
"تربیت غیررسمی آن، شکلی از جریان تربیت است که در آن انواع شایستگیهای لازم جهت درک موقعیت و اصلاح مداوم آن بر اساس نظام معیار، در جهت آمادهسازی متربیان برای تحقق مراتب حیات طیبه در ابعاد گوناگون، بدون سازماندهی مشخص و از طریق تجارب داوطلبانه متربیان (مانند حضور در خانواده، مطالعۀ کتاب و روزنامه، تماشای فیلم و تلویزیون، مشارکت در فعالیت گروهها و انجمنها، شرکت در مساجد و محافل مذهبی) کسب میشود (مبانی نظری: 228)."
در بین30 گزاره ارزشی نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در سند تحول 2 گزاره –گزاره15و 17-به رسانه مربوط است.
گزاره 15- نقش تربیتی اماکن مذهبی، نهادهای مردمی، اجتماعی و رسانه ها
گزاره 17- جایگاه و نقش تعلیم و تربیتی نهاد رسانه و فناوریهای ارتباطی و بهرهگیری هوشمندانه (سند تحول: 14)
در گزاره 15 نقش خانواده را که در همه جا کنار سایر ارکان آمده است دیده نمی شود و در گزاره 17به استفاده هدفمند و هوشمندانه تأکید شده است.
تربیت فردی و اجتماعی
نظر به اینکه هر انسانی دارای حق و حقوقی است و از طرف دیگر نیز تکالیفی بر عهده دارد که در قالب حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی پذیرفته شده است حق بر تربیت نیز دوجنبه فردی و اجتماعی دارد تربیت فردی به عهده خانواده و تربیت اجتماعی افراد به عهده نظام آموزش و پرورش و سازمانها و نهادهای غیر دولتی است.
"در جنبۀ فردی تربیت، فرد و خانواده صاحب حق و تکلیفاند. لذا به طور کلی مسئولیت اولیه و اصلی تربیت کودکان با والدین است و دولت نقش مکمل و ناظر را بر عهده دارد. ولی ایفای جنبۀ اجتماعی حق بر تربیت باید با مسئولیت ارکان تربیت و همۀ نهادهای سهیم صورت پذیرد که در تربیت رسمی و عمومی مسئولیت اصلی بر عهدۀ حاکمیت است و والدین نقش مکمل و ناظر را دارند (مبانی نظری: 213). "
مراحل تربیت در تربیت رسمی و عمومی به چهار مرحله زیر تقسیم شده است:
مرحله اول تربیت شامل دوره پیش دبستانی، آمادگی و سالهای اول و دوم دبستان است.
مرحله دوم شامل سالهای سوم، چهارم و پنجم نظام فعلی دوره ابتدایی است.
مرحله سوم معادل سالهای اول، دوم و سوم راهنمایی فعلی است.
مرحله چهارم شامل ده، یازده، دوازده دوره متوسطه نظام فعلی میباشد. (مبانی نظری:350-352).
البته در حال حاضر نظام آموزشی به صورت چهار دوره سه ساله در حال اجراست لیکن در تقسیم بندی بالاسال نهم تحصیل که به سال اول دبیرستان معروف است از قلم افتاده است.
در مرحله اول تربیت: توجه به محوریت نقش خانواده در تدوین و اجرای برنامههای تربیتی است و در مراحل بعدی نیاز به وجود هماهنگی و همسویی رابطه میان خانواده، مدرسه و سایر نهادهای سهیم در تربیت است (مبانی نظری:351-350). البته تربیت رسمی و عمومی و سازمانها و نهادهای غیر دولتی در دوره محدودی از زندگی افراد بر تربیت آنها تاثیرگذارنددر حالیکه نقش رسانه نه تنها در تمام مراحل تربیت بالا حایز اهمیت است بلکه تاثیرآن قبل و بعد از تربییت رسمی عمومی وجود دارد.
تعامل و همسویی عوامل متعدد تربیت
برای رسیدن به هدف تربیتی نیازمند هماهنگی و همسویی بخشهای متعدد تربیت هستیم "بی شک، مشارکتجویی یک اصل مهم و حاکم بر روابط بیرونی تربیت رسمی و عمومی با دیگر بخشهای جامعه است. یکی از مصادیق این اصل "هماهنگی نظام تربیت رسمی و عمومی با نهادهای متولی فرهنگ عمومی (نظیر رسانه و مساجد) در فرآیند اصلاح اجتماعی؛ (مبانی نظری: 286)"
"برای ایجاد هماهنگی و همسوئی میان عوامل متعدد سهیم در تربیت رسمی و عمومی، عموم افراد جامعه باید هم غایت، هدف کلی و اهداف مشترکی برای انواع تربیت عمومی- اعم از رسمی و غیر رسمی- تعیین شود و هم با تقسیم کار و وظایف میان عوامل سهیم، زمینه هم افزایی وتعامل سازنده بین آنها فراهم شود. در این میان باید بهطور ویژه در سطح ملی نوعی تعامل، هماهنگی و تقسیم وظایف با نهادهای ذیل به عمل آید:
- خانواده
- نظام آموزش عالی
- رسانه ملی و سایر شبکههای ارتباطی ملی
- حوزههای علمیه
- نهادهای تبلیغات دینی (مساجد و مؤسسات مذهبی، سازمان تبلیغات اسلامی و ...)
- نهادهای تربیت غیر رسمی(مطبوعات، هنرهای نمایشی و مراکز فرهنگی)
- نظام آموزش فنی و حرفهای (وزارت کار و امور اجتماعی، و ...) (مبانی نظری:345)"
در فصل هفتم سند تحول که به چارچوب نهادی و نظام اجرایی تحول بنیادین آموزش و پرورش میپردازد در بند برنامهریزی و نظام اجرایی نوشته شده است:
"د- تمام دستگاهها و نهادها، به ویژه رسانه ملی، موظفند در چارچوب این سند، همکاری لازم با نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی را برای تحقق اهداف تحول بنیادین آموزش و پرورش معمول دارند. گزارش نحوه و میزان همکاری دستگاهها به صورت سالانه توسط وزیر آموزش و پرورش به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه خواهد شد. (سند تحول:34)"
عوامل اجتماعی موثر بر فرایند تربیت در 9 نهاد خلاصه شده که نهاد رسانه قسمتی از نهاد فرهنگ در نظر گرفته و " انواع رسانههای مکتوب، رسانه دیداری و شنیداری و رسانههای مجازی (فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات) نام برده شده است (مبانی نظری تحول: 170)". واژه رسانه نه رسانهها حاکی از این دید دارد که فقط رسانه صدا وسیما را در نظر گرفته و سایر رسانههای دیداری و شنیداری همانند سینما، ویدئوهای خانگی و بازیهای... مورد نظر نگرفته است. در ضمن به دلیل رشد روز افزون تکنولوژیها و تاثیر آن بر رسانهها، نوع دیگری از رسانه به رسانه همراه عمومیت یافته است که در زمان تهیه سند متداول نبوده است و به ان ناکید نشده است در صورتیکه امروزه رسانه همراه بیشترین کاربران را به خصوص در بین نوجوانان و جوانان دارد.
"نقشآفرینی مؤثر دولت با دیگر ارکان تربیت (خانواده، رسانه، نهادها و سازمانهای غیر دولتی)
بر اساس مبانی بیان شده در فلسفۀ تربیت در جمهوری اسلامی ایران، ارکان تربیت عبارتاند از: دولت اسلامی (حاکمیت)، خانواده، رسانه، نهادها و سازمانهای غیر دولتی. [18] البته در راستای مبانی سیاسی و حقوقی پیشگفته و تقدم جنبه اجتماعی تربیت رسمی و عمومی بر جنبه فردی آن، دولت اسلامی (به لحاظ رسالت زمینهسازی جهت تحقق حیات طیبه و هدایت فرد و جامعه) در ساماندهی سیاستها، برنامهها و اقدامات نظام تربیت رسمی و عمومی نقش محوری و اساسیتری بر عهده دارد. لذا دولت اسلامی به دلیل داشتن همین نقش محوری باید علاوه بر سیاستگذاری و نظارت، شرایط و لوازم تحقق در حد مقبول و مناسب با ویژگیهای تربیت رسمی و عمومی را به طور عادلانه برای همۀ مخاطبان این نوع تربیت تأمین کند. اما اینگونه نقشآفرینی دولت اسلامی نباید به بیتوجهی به نقش فعال دیگر ارکان تربیت در فرایند تربیت رسمی و عمومی منجر شود. لذا علاوه بر نقش اساسی دولت اسلامی در جهتدهی نظام تربیت رسمی و عمومی، خانواده، رسانه، نهادها و سازمانهای دیگر حق و تکلیف دارند که به شکل مؤثر و هماهنگ در فعالیتهای این نظام مشارکت جویند. (مبانی نظری: 252)"
نقش آفرینی مؤثر رسانه بر تربیت رسمی و عمومی
ویژگی اساسی رسانهها جذابیت هنری آنهاست " استفاده از انواع جذابیتهای هنری برای مخاطبان روز به روز عرصه را بر دیگر عوامل سهیم در تربیت به خصوص نهادهای تربیت رسمی و نهادهای سنتی تربیت (نظیر خانواده و مسجد) تنگتر مینماید (مبانی نظری:180)."
"امروزه نقش و جایگاه رسانهها در تمامی جوامع افزایش یافته است و به دلیل گستره و حوزۀ پوشش وسیع این رسانهها در داخل و خارج از کشورها و جذابیت و مقبولیت آنها در بین مردم، امروزه تلاش دولتها در این راستا قرار گرفته است که از این رسانهها در جهت تحقق اهداف تربیتی خویش استفاده کند. از آنجائی که استفاده متربیان و مربیان از رسانههای ملی (نظیر صدا و سیما) همچنان بیشتر از فناوریهای جدید (مانند شبکه تارنمای جهانی) است. بنابراین نظام تربیت رسمی و عمومی در جهت بهرهمندی از ظرفیت تربیتی رسانه میتواند و باید با سفارش ساخت برنامههای تربیتی متنوع و مفید به رسانۀ ملی و یا با طراحی سایتهای مناسب، در جهت ارتقای سطح تربیتی مخاطبان خود بکوشد(مبانی نظری: 319). "
اصولاً در عصر حاضر رسانه یکی از عوامل قدرتمند و تأثیرگذار بر جریانهای اجتماعی است. به طریق اولی این نهاد عظیم اجتماعی بر فرایند تربیت و تربیت رسمی و عمومی اثرگذار است. سیاستهای حاکم بر نهاد تربیت رسمی و عمومی باید به گونهای باشد که از ظرفیتهای نهاد رسانۀ ملی در توسعه و تقویت تجارب تربیتی بهره گرفته شود. اگرچه همسویی سیاستهای کلان این دو نهاد فراتر از توان تصمیمگیری و نفوذ سیاستگذاران دو نهاد است اما در مجموع رسانۀ ملی ظرفیتهای فراوانی برای توسعه و بهبود کمّی و کیفی تربیت رسمی و عمومی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. به علاوه رسانۀ ملی به مثابۀ مهمترین عامل تربیت عمومی غیررسمی در جوامع معاصر، باید با تربیت رسمی و عمومی هماهنگ باشد و بین این دو نهاد تربیتی نوعی تقسیم کار و وظایف صورت پذیرد (مبانی نظری: 319)."
در فصل ششم سند تحول در راهبردهای کلان بند 8 می نویسد: "تعامل اثر بخش و فعال نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی با سایر نهادها و دستگاه های مرتبط به ویژه نهاد خانواده و رسانه با تأکید بر کاهش مرزهای تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی)هدفهای کلان 7و 4،2،1) (سند تحول:23)".
به طور کلی در فصل ششم سند 23 هدف عملیاتی و راهکارها بیان شده است که 4 هدف عملیاتی، به طور مستقیم به رسانه مرتبط است به راهکارهای هدف 4، 8، 9و 10 توجه کنید
راهکار 1/ 4- آموزش و ارتقاء مدیریت خانواده در استفادة مناسب از ابزار رسانه در محیط خانواده همسو با اهداف نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی (سند تحول، ص31) و راهکار 2/ 4- تدوین اصول راهنما و پودمانهای آموزشی برای تبیین نقش مدرسه، رسانهها و خانواده در تأمین پیش نیازهای ورود کودک به مدرسه و ایجاد سازوکارهای لازم برای هماهنگی و همسویی آنها با هم و با اهداف نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی (سند تحول: 31). که هدف آن" تقویت بنیان خانواده و کمک به افزایش سطح تواناییها و مهارتهای خانواده در ایفای نقش تربیتی متناسب با اقتضائات جامعه اسلامی (2و5)".
راهکار 9/ 8- تعامل اثر بخش با مراکز فرهنگی و اجتماعی و استفاده از ظرفیت رسانهها – به ویژه رسانه ملی- برای تبیین جایگاه نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در تولید سرمایه اجتماعی و فرهنگی و جلوگیری از کوچک انگاری نقش آن در سرنوشت آینده کشور از منظر معارف اسلامی (سند تحول:37). که هدف آن افزایش مشارکت نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی و مدرسه و معلمان و دانشآموزان در رشد و تعالی کشور در عرصههای دینی، فرهنگی، اجتماعی در سطح محلی و ملی به عنوان نهاد مولد سرمایه انسانی، فرهنگی، اجتماعی و معنوی ( 2،5 و 7). (سند تحول: 35).
راهکار 1/ 9- ایجاد تسهیلات قانونی و سازوکارهای تشویقی و انگیزشی لازم اعم از مادی و معنوی، برای بسط فرهنگ نیکوکاری و تعاون، مشارکتپذیری ومشارکتجویی در جامعه و در بین دانشآموزان با الهام از آموزههای دینی با تاکید بر استفاده مناسب از ظرفیت کتابهای درسی، مجلات و رسانههای آموزشی و برگزاری اردوهای جهادی.( سند تحول: 37) که به دنبال "جلب مشارکت ارکان سهیم و موثر و بخش عمومی و غیردولتی در تعلیم و تربیت رسمی عمومی) 2و5و7) (سند تحول: 37)".
راهکار 1/ 10 – برنامهریزی و به کارگیری امکانات و فرصتهای اجتماعی برای اعتلای فرهنگ عمومی در تکریم و پاسداشت مقام معلم با تاکید بر استفاده از ظرفیت رسانه ملی (سند تحول:38). که هدف آن" ارتقاء منزلت اجتماعی و جایگاه حرفهای منابع انسانی با تاکید بر نقش الگویی و جایگاه معلم (4و2). (سند تحول : 38)".
تمایز رسانههای ملی و فراملی
تمام 9 نهاد[19] مؤثر برفرایند تربیت در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران، شکل میگیرند و با منافع نظام همخوانی دارند به غیر از بخشی از رسانهها، زیرا تمام رسانههای مورد استفاده دانشآموزان رسانههای داخلی نیستند و از رسانههای خارجی که گاهی منافع آنها با منافع جامعه ایران همخوانی ندارد استفاده میکنند این موضوع نیز در مبانی نظری به این شکل اشاره شده است"با توجه به رشد و گسترش رسانه در دوران معاصر- در انواع دیداری، شنیداری، مکتوب، دیجیتالی و در اشکال جمعی و فردی و با هویت ملی و فرا ملی- که با تکیه بر پیشرفتهای قابل توجه در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات همواره بر گستردۀ نفوذ و تأثیرگذاری آنها افزوده میشود. (مبانی نظری: 178)"
یا در جای دیگری تأکید میکند که بیشتر رسانهها چون به صورت عامل محیطی بیرونی هستند کنترلی روی ان وجود ندارد. البته کارکرد رسانههای فراملی می تواند به صورت فرصت یا تهدید در تحقق اهداف تربیتی وجود داشته باشد.
" لذا نباید به این گمان منجر شود که میتوان انواع رسانه به ویژه اَشکال نوین فناوری اطلاعات و ارتباطات را- که عمدتاً در سطوح بینالمللی و فراملی طراحی و سیاستگذاری و مدیریت میشوند- به لحاظ تربیتی تحت کنترل قرار داد، بلکه باید توجه نمود که رسانه در دنیای معاصر بیشتر به صورت عامل محیطی بیرونی و البته با کارکرد بسیار مؤثر بر فرایند تربیت به شمار میآید که فرصتها و تهدیدهای فراوانی را در مسیر تحقق اهداف تربیت به دنبال دارد و لذا لازم است برای مواجهۀ فعال و هوشمندانه با انواع رسانه تدابیری مناسب اندیشیده و اقداماتی شایسته از سوی همه عوامل سهیم و مؤثر و تمام نهادهای تربیتی طراحی و اجرا شود(مبانی نظری: 182)".
"اما در خصوص دیگر انواع رسانه ]رسانه فراملی[ به نظر میرسد باید نظام تربیت رسمی و عمومی رویکرد مواجهه فعال و مثبتاندیشانه و هوشمندانه با این رسانهها را در پیش گیرد و با تأکید بر آمادهسازی متربیان جهت مواجهه خردورزانه با انواع رسانه، ایشان را برای حضور ارزشمدار و عقلانی در عصر رسانه و بهرهگیری از ظرفیتهای رسانه و مصونسازی نسبت به تهدیدات انواع روزافزون رسانه (به جای برخورد محدود کننده و تکفیری) آماده سازد. (مبانی نظری: 319) " استفاده از کلمه مصون سازی نه محدود سازی بسیار الهام بخش است که تداعی کننده سواد رسانهای را دارد و باز در جایی دیگر در قسمت محیط رسانهای و فنآوری (رسانه ملی، مطبوعات، اینترنت، ماهواره، رایانه و انواع نرمافزار) نوشته شده است:
"ظرفیت محیط رسانهای و فناوری باید در راستای اهداف، سیاستها و برنامههای نظام تربیت رسمی و عمومی مورد استفاده قرار گیرد، به گونهای که زمینه رشد توانمندیهای متربیان در شناخت و بهرهگیری و توسعه نتایج تجارب متراکم بشری در عرصه علم و فنآوری را امکانپذیر نماید. این جهتگیری نه تنها متربیان را قادر مینماید تا با عنایت به تغییرات و تحولات آینده با کسب دانش لازم و بینش ارزشمدار نسبت به جهان هستی و پدیدههایش احترام قائل شوند بلکه، روش مسئولانهای در مواجهه با آن اتخاذ نمایند. بدیهی است تأثیرات نامطلوب محیط رسانهای و فناوری با توجه به رویکرد مصونسازی بجای محدودسازی در نظام تربیت رسمی و عمومی ظرفیتهای لازم را در متربیان برای برخورد سازنده فراهم میکند(مبانی نظری: 345) ."
رویکرد مصون سازی به مفهوم استفاده آگاهانه،ارادی و صحیح از رسانههاست نه محدودیت که به مفهوم اجبار کنترل بیرونی افراد است. مقایسه مصونیت و محدودیت همانند مقایسه پناهگاه با زندان است. در پناهگاه انسانها برای محافظت خود به صورت آگاهانه و ارادی مکانی را انتخاب میکنند در حالیکه زندان انتخابی غیر ارادی است و عامل بیرونی افراد را به اجبار به آنجا میبرند.
" با توجه به نقش رسانه و تحولات فناوری اطلاعات و ارتباطات و گسترده نفوذ و تأثیرگذاری آن در فرایند تربیت، میباید از رسانه نیز به عنوان یکی از عوامل بسیار سهیم و مؤثر در فرآیند تربیت و حتی به مثابه رکن آن نام برده شود. زیرا در عصر حاضر با تأسیس شاهراهها و شبکههای اطلاعاتی و ایجاد ابر متنها و فرا زبانها، زندگی انسان متحول شده و معنای تازهای از زندگی پدید آمده است. البته از مجموعه رویکردهایی که در زمینه ورود فناوری اطلاعات و ارتباطات به عرصه تربیت وجود دارد، اتخاذ رویکرد اصلاحگرانه و کلگرانه در مواجهه با تغییرات حاصل از فناوری کارسازتر است. یعنی در عین هشیاری و توجه به تبعات منفی ناشی از فناوری، باید اثرات مثبت آن را مورد توجه قرار داد و تعاملی سازنده بین فرهنگ و فناوری را پذیرفت (مبانی نظری: 344). "
صفحه 179 مبانی نظری تحول بنیادین در زیرنویس نوشته شده شعار "رسانه، پیام است" قابل ذکر است که این جمله نظریهای است که از طرف مارشال مک لوهان بیان شده است تقلیل آن به شعار سزاوار نیست. یکی از مفاهیم جدی در عرصه عملکرد و تاثیر رسانههاست، درتوضیح این مفهوم نوشته شده است "علاوه بر انتقال پیام، الگوسازی و فرهنگسازی نیز میکند. نفس رسانه به پیام تبدیل میشود و الگوها و ارزشهای فرهنگی خود را در ورای مرزهای ملی معرفی و اثبات کند." به عبارتی رسانهها جدای از محتوای پیامهایشان که از چه ایدلوئولوژی برخاسته یا اینکه مطلوب یا نامطلوب است به صرف نوع رسانه و فناوریهاشون در جوامع انسانی تأثیرگذار و جهان شمولاند که ارتباطی به فرهنگها و ایدئولوژیها ندارند به طور مثال تلفن همراه بدون در نظر گرفتن محتوای پیامها، فرهنگ فردیت و انزوا را در تمام جوامع به بارمیآورد.
عملکرد رسانهها
وضع فعلی عملکرد انواع رسانهها به گونهای است که کمتر نقش مثبت دارند و لذا بیشتر به آنها به صورت عاملی خطرآفرین و تهدیدی مشکل ساز برای فرایند تربیت نگریسته میشود (مبانی نظری: 180). به این ترتیب به نظر میرسد که نگاه بدبینانهای به تأثیر رسانهها وجود دارد در حالیکه در عصر امروز زندگی بدون رسانه امکان پذیر نیست. رسانهها بیشتر نقش مثبتی دارند ولی آسیبهای هم دارند که باید درصدد رفع آن بود.
البته در مبانی نظری 19 مورد از ظرفیتها و توانمندیها و 9 مورد از تهدیدهای انواع رسانه برشمرده است، از جمله تهدیدهای ناشی از گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات در دنیای کنونی میتوان به موارد ذیل اشاره نمود.
- تخریب باورهای انسانساز دینی و تخلیۀ ارزشی نمادها و مظاهر ملی و در نتیجه بروز ناهنجاریهای رفتاری در افراد
- بحران اخلاقی و هویتی (ایجاد خلأ هویتی)
- گسست در پیوندهای اخلاقی، خانوادگی، ملی و فرهنگی
- تعیین کنندگی کشورهای برخوردار در عرصۀ جهانی
- پدیدۀ آموزشهای ناهمسان
- تنزل جایگاه معلمان
- پدیدۀ بیسوادی مدرن به دلیل سهم پایین کشورهای در حال توسعه در طراحی و یا کاربرد استفاده از روشهای الکترونیکی و آموزش مجازی
- مهاجرت سرمایههای علمی
- بی اعتمادی نسبت به نظام آموزشی داخلی (مبانی نظری: 180-181).
تهدیدهایی که در مبانی نظری از آنها یاد شده است همانند تخریب باورهای انسان ساز دینی و تخلیه ارزشی نمادها و مظاهر ملی، بحران اخلاقی و هویتی، گسست در پیوندهای اخلاقی، خانوادگی، ملی و فرهنگ بیشتر متوجه کارکرد رسانههای فراملی است. و آنهم به دلیل پیامهایی که از کشورهای دیگر با ایدئولوژیهای گوناگون و منافع متفاوت ارسال میگردد همانچه که از آن به عنوان پدیده آموزش ناهمسان یاد شده است. فضای چالشی که مخاطبان را بین رسانه ملی و فراملی قرار داده است نه فضای رقابتی، زیرا کشورهای برخوردار در عرصه جهانی از قدرت تعیین کنندگی بیشتری بهره مند هستند.
تنزل جایگاه معلم، مهاجرت سرمایههای علمی و بی اعتمادی نسبت به نظام آموزشی داخلی از تهدیدات رسانه نیست بلکه از مقایسه شرایط کنونی با سایر شرایط مطلوب جهانی است که حاصل میشود و اتفاقاً نه تنها تهدید نیست بلکه میتوان به دید فرصت به آن توجه کرد. باید توجه داشت که حضور فناوریهای اطلاعات و ارتباطات به خاطر ایجاد شرایط جدید باعث شده است که رویکردها و رویهها تغییر یابد مسلماً از معلم امروز انتظارات دیگری میرود و باید توانمندیها و مهارتهای معلمان تغییر یابد. یکی از 19مورد ظرفیتها و توانمندیهای انواع رسانه " تعامل بیشتر معلمان با متربیان (ایفای نقش تسهیلگری و هدایتکنندگی معلم)" نام برده شده است اینکه رسانه یکی جا نقش منفی و جای دیگر نقش مثبت ایفا می کند بیانگر چگونگی استفاده از رسانه است.
پدیدۀ بیسوادی مدرن که شاید منظور آن ناتوانی و کم مهارتی استفاده از رایانه و فناوریهای نوین ارتباطی باشد.از تهدیدات رسانه ای نیست بلکه ناشی از عدم استفاده از فناوریهای نوین است.
قابلیتها و ظرفیتهای انواع رسانه به گونهای است که میتوانیم در شرایط پیش روی جوامع بشری به جای برخوردی منفعلانه و یا صرفاً منفی با این عامل مهم فرهنگی و اجتماعی، با سیاستگذاری و برنامهریزی مناسب از توانمندیهای [20] انواع رسانه- دست کم در سطوح ملی و محلی- به مثابۀ عاملی سهیم در فرایند تربیت برای جبران محدودیتهای تربیت رسمی و نیز کمک به انواع تربیت غیررسمی بهرهمند شویم. اما چارهای برای برطرف کردن تهدیدات انواع رسانهها که عموماً فراملی هستند بیان نشده است که بالاخره در نظام تربیت رسمی و عمومی چه تمهیداتی باید فراهم کرد. اگر چه این مشکل فقط برای کشور ما یا حتی کشورهای در حال توسعه نیست و کشورهای پیشرفته چون ژاپن، استرالیا، کاناداو... نیز در فکر رفع تهدیدات رسانهای هستند.
نتیجهگیری و پیشنهادات
به طور کلی نظریههای ارتباطات را در دوگونة متمایزِ "رسانه محور" و "مخاطب محور" میتوان جای داد. نظریههای رسانهمحور بر قدرت رسانهها در تأثیرگذاری بر نگرشها و رفتار مخاطب و مفهومسازی او از واقعیت تأکید میکنند و برای مفاهیمی چون فرستنده، پیام، گیرنده، معنا و ... تعریفها و برداشتی خاص قائل هستند. اینگونه نظریهها ضمن تأکید بر اهمیت و نقش رسانهها و پیام، مخاطب را عنصری منفعل و پذیرنده در فرایند ارتباط تلقی میکنند.
در نقطة مقابل، نظریههای مخاطب محور با تأکید بر اهمیت و قدرت مخاطب در فرآیند ارتباط و نقش فعال او در معناسازی، تعبیر و تفسیر پیام، قدرت و اهمیت رسانهها و پیام را به حداقل میرسانند. در چنین رویکردی، قدرت رسانهها در خلق پیامهایی که همگان مفهوم واحدی از آنها دریابند، دستکم گرفته میشود. در عوض، به اصولی توجه می شود که طی آن معانی از سوی مردم خلق و به رسانهها منتسب میشود. و دستاندرکاران رسانهها با دانستن اینکه مخاطب دارای چه اندیشهها و یا نگرشی است همچنان در صدد، القاء نگرش و رفتار بر مخاطب برمیآیند.
به عبارتی دیگر تمام نظریههای ارتباطات چه رسانه محور و چه مخاطب محور برای قدرت و نفوذ رسانهها در خدمت گرفته میشوند به طوری که دانش و مهارت رسانهها را ارتقا می دهند تا به نوعی بر افکار مخاطبان تاثیر بگذارند.
تنها نظریهای که منافع مخاطبان کانون توجه است نظریه سواد رسانهای است. سواد رسانه ای به دنبال ارتقای مهارت مخاطب برای گزینش، تفسیر و نقد پیامهاست. در مقابل این هجمه اطلاعاتی درست و نادرست، مطلوب و نامطلوب درهم آمیخته، مخاطبان چگونه مهارت خود را افزایش دهند تا اطلاعات درست و مطلوب را از دست ندهند و از طرفی تحت تاثیر پیامهای نادرست و نامطلوب قرارنگیرند. البته مخاطبان تا حدودی سواد رسانهای را از طریق تجربه کسب کرده و می کنند اما مخاطب کودک و نوجوان چگونه سواد رسانهای را کسب کند او که تجربهای ندارد. چه نهادی متولی آموزشهای لازم و درست به کودکان و نوجوانان در نحوه استفاده از رسانهاست؟
رسانه یکی از ارکان تربیت رسمی و عمومی است که با مشارکت سه رکن دیگر تربیت یعنی تربیت رسمی و عمومی، خانواده و سازمانها و نهادهای غیردولتی صورت میگیرد و مفهوم رکن حاکی از گستردگی نقش و میزان تأثیری (مثبت یا منفی) است که انواع رسانه میتوانند بر کارکرد تربیت داشته باشند. تربیت فردی به عهده خانواده و تربیت اجتماعی افراد به عهده نظام آموزش و پرورش و سازمانها و نهادهای غیر دولتی است. لیکن رسانهها هم بر تربیت فردی وهم برتربیت اجتماعی موثر است و تاثیر آز از زمان کودکی آغاز و تا پایان عمر افراد ادامه خواهد داشت در صورتیکه تربیت رسمی و عمومی و سازمانها و نهادهای غیردولتی در زمان محدودی بر تربیت افراد موثرند.
برای رسیدن به هدف کلی تربیت که همانا حیات طیبه[21] است مشارکت و همسویی همه عوامل متعدد را می طلب ولی نقش دولت نقش محوری است زیرا سیاستگذاری و نظارت را به عهده دارد. رسانهها به دلیل داشتن جذابیتهای هنری و اینکه در طول عمر بر افراد تاثیرگذارند باید با برنامههای متنوع در جهت تحقق اهداف تربیتی استفاده شوند. البته رسانههای فرامرزی خارج از کنترل و نظارت حکومت است قابلیتها و ظرفیتهای این رسانهها به گونهای است که فرصتها و تهدیداتی را در جریان تربیت فراهم میسازد اما مواجهه فعال و مثبتاندیشانه و هوشمندانه با این رسانهها و تأکید بر آمادهسازی متربیان جهت مواجهه خردورزانه با انواع رسانهها، دانشآموزان را برای حضور ارزشمدار و عقلانی در عصر رسانه و بهرهگیری از ظرفیتهای رسانه و مصونسازی نسبت به تهدیدات انواع روزافزون رسانه (به جای برخورد محدود کننده و تکفیری) آماده سازد.
"آموزش سواد رسانهای" در واقع پاسخی است به این تاکید هوشمندانه. با آموزش سواد رسانهای در مدارس و رشد عقلانیت در کودکان و نوجوانان، امید آن میرود که آنان آمادگی لازم را برای زندگی در دنیای مدرن، با پایینتر حجم از تأثیرات مخرب و انفعالات به دست آورند.
منابع:
اسماعیلی، محسن (1389). حقوق کودک در برابر رسانهها، فصلنامه خانواده پژوهی، سال ششم، شماره 21.
باکینگهام، دیوید. (1389). آموزش رسانهای: یادگیری، سواد رسانهای و فرهنگ معاصر. ترجمه حسین سرافراز. تهران: دانشگاه امام صادق.
پاتر، دبلیو جیمز. (1391). بازشناسی رسانههای جمعی با رویکرد سواد رسانهای. ترجمه امیر یزدیان، پیام آزادی و منا نادعلی. قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، آذرماه 1390، مشهد مقدس.
شرام، و. دورکین، کو (1377). تلویزیون در زندگی کودکان ما، ترجمه م. حقیقت کاشانی، تهران: مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامههای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
فانی، علی اصغر، 1393. سایت ایلنا کد خبر 242671 تاریخ 25/10/93.
مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی، آذر ماه1390.
یونسکو (1380). کودکان و خشونت در رسانههای جمعی، ترجمه م.شفقی، تهران: مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامههای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
Akker, J. van den (2003). Curriculum perspectives: An introduction. In J. van den Akker, W. Kuiper & U. Hameyer (Eds.), Curriculum landscapes and trends (pp. 1-10). Dordrecht: Kluwer Academic Publishers. American Behavioral Scientist (ABS) ،August 2011; 55 8)،
Heins, M. & Cho, C. (2003). Media litracy An Alternative to Censorship, the Free Expression Policy. Retried September 29, 2006, from http://www.fepproject.org/policyreports/medialiteracy2d.html.
Hobbs, R. 1998. The seven great debates in the media literacy movement. Journal of Communication. 48(1). 16-32.
Kubey, R. (1998). Obstacles to the development of media education in the United States. Journal of communication, 48(1), 58-69
[1] . برنامه درسی ملی یکی از شش زیر نظام سند تحول بنیادین در بخش برنامه درسی و آموزشی است.
[2] . در مقاله حاضر به اختصار "سند تحول بنیادین" نوشته می شود.
[3] . در مقاله حاضر به اختصار "مبانی نظری تحول " نوشته میشود.
[7] Culture and Enviroment: the Training of Critical Awareness
[8] The Media Awareness Network
[10] Ontario’s Ministry of Education
[12] The Free Expression Policy Center
[15] ATOM (The Australian Teachers of Media)
[16] International Conference For Educating for the Media and the Digital Age
[17] . اصطلاح "تربیت رسمی و عمومی" برای اشاره بخش سامان یافته و الزامی از فرایند تربیت-یعنی تحصیلات مدرسهای پیش از دانشگاه- به جای اصطلاح رایج "آموزش وپرورش" در مبانی نظری به کار گرفته شده است (مبانی نظری تحول بنیادی: 21).
[18] این ارکان در مباحث بعدی تحت عنوان (ارکان نظام تربیت رسمی و عمومی) مورد بحث قرار میگیرد.
[19] . نهاد سیاست 2. نهاد دین 3. نهاد فرهنگ 4. نهاد خانواده 5. نهاد جامعه محلی 6. نهادهای مدنی 7. نهاد اقتصاد 8. نهاد تأمین خدمات عمومی و رفاه اجتماعی 9. نهاد سلامت و تندرستی (مبانی نظری:171-170)
[20]برخی از ظرفیتها و توانمندیهای انواع رسانه از این قرارند:
پرورش رشد استعدادهای افراد تا حداکثر ظرفیت و شناسائی توانمندیهای خلاق افراد
افزایش فرصتهای آموزشی و یادگیری دیجیتالی، الکترونیکی و اینترنتی
ایجاد ارتباط بین یادگیرندگان صرف نظر از موقعیت مکانی آنان (حذف محدودیتهای کلاس درس)
گسترش عدالت آموزشی (در دسترس قرار گرفتن بهترین معلمان در هر کجا و در هر زمان)
امکان دسترسی فوری به مقادیر بیشماری فنون و منابع یادگیری نوشتاری، دیداری و شنوایی
توجه به مفهوم سواد فرهنگی یا سواد جهانی و انتقال مفاهیم و ارزشهای مشترک بشری
رشد هویت شخصی و گسترش تعلق گروهی در بین متربیان
تعامل بیشتر معلمان با متربیان (ایفای نقش تسهیلگری و هدایتکنندگی معلم)
افزایش تعهد سازمانی و مشارکت بین کارکنان
ایجاد محیط آموزشی مبتنی بر کنترل خود خواننده
مشارکت فعالانه افراد در خلق معانی و توانایی تصمیمگیری درباره مسیرهای یادگیری خود
تقویت میزان دانش، توانمندی و آگاهی معلمان
غیر متمرکز کردن برنامه درسی در سطح ملی و مدرسهای
استفاده از یادگیری مشارکتی به عنوان یکی از استراتژیهای اصلی یادگیری
تعامل بیشتر بین بخش عمومی و خصوصی در سطح منطقهای و بینالمللی
ورود مدلهای جدید نظارت در عرصه تربیت
تبادل دانش و اندیشه با استفاده از تکینکهای شبیهسازی، سناریو سازی و ایفای نقش با تأکید بر یادگیری فعال گسترش فرهنگ خودآموزی، تندآموزی، از هم آموزی و به هم آموزی و دادن بازخوردهای متقابل
درک بهتر دین و معرفی مناسبتر آن در فضای جدید
تمرین یادگیری مستمر برای پاسخگویی مناسب به نیازهای زندگی. (مبانی نظری:181)
[21] . حیات طیبه وضع مطلوب زندگی بشری است که تحقق آن باعث دستیابی به غایت زندگی یعنی قرب الی ال.. خواهد شد. این گونه زندگانی مستلزم ارتباط آگاهانه و اختیاری با حقیقت هستی و تشدید رابطه با او درهمه شئون فردی و اجتماعی زندگی است که باید براساس انتخاب والتزام آگاهانه و آزادانه نظام معیار مناسب با دین اسلام باشد. این نظام معیار، جهت اساسی نحوه تحقق حیات طیبه را درهمه مراتب وابعاد آن مشخص مینماید. بنابراین انتخاب والتزام آگاهنه آزادنه معیار ربوبی و انطباق همه ابعاد زندگی با این نظام (تقوا)، وجه تمایز اساسی حیات طیبه از زندگانی غیردینی (سکولار) رایج محسوب می شود ه نقطه اوج و حقیقت آن درجامعه جهانی مهدوی محقق میگردد.